تمام مدت امیدواری که سرمربی نوبت را به تو بدهد تا بروی توی زمین و شایستگیات را جوری ثابت کنی که دیگر به نیمکت برنگردی، این حس آنقدر قوی است که گاهی حتی شیطان نشسته روی شانه چپات آرزو میکند یکی از بازیکنان مصدوم شود .... این دومی را البته همه به شدت تکذیب میکنند. البته تا زمانی که امکان مصاحبه با شیطان ممکن نشود!
از علیرضا بیرانوند چه خبر؟ مدتهاست جز یک شعبدهبازی در رختکن، مشاجره در برنامه تلویزیونی با رسولپناه و آنفالو کردن شجاع خلیلزاده خبری از او نیست.
به نیمکتنشینی بیرانوند عادت نداریم، اما بیشتر از ۱۰۰ روز است او را در زمین ندیدهایم. ورود به بلژیک و تجربه زندگی در یک کشور اروپایی برای دروازهبانی که حتی در قلب تهران هم به شدت به فرهنگ لُری پایبند بود و از قول همبازیهایش در تیم ملی، بیوقفه ترانههای محلی را به آواز میخواند البته که یک تجربه متفاوت و شوک فرهنگی؛ آن هم در روزهای کرونایی که با یک کره زمین متفاوت روبهرو هستیم.
علیرضا بیرانوند کنار نشسته است و شاهد درخشش امیر عابدزاده در لیگ پرتغال است؛ دروازهبانی که گاه ذخیره سوم او در تیم ملی بود. او کنار نشسته است و ستاره شدن حامد لک را میبیند و احتمالاً به زودی رشید مظاهری که زیر نور پروژکتورهای آبی قرار گرفت بیشتر دیده و تحسین میشود، او کنار نشسته است، ولی احتمالاً سیدحسین حسینی بعد از یک فصل ناکامی دنبال فرصتی است تا با قدرت اعتبارش را دوباره برگرداند، او کنار نشسته است و پیام نیازمند اندک اندک دارد به بیشتر پوشیدن پیراهن تیم ملی عادت میکند. بیرانوند بیش از هر وقت دیگری نفس داغ رقیبان را پشت یقهاش حس میکند. پوشیدن شماره یک تیم ملی، مثل دو صدمتر است، گاهی آنقدر فاصلهها نزدیک است که یک دم و بازدم اشتباهی میتواند آدم را از داشتناش محروم کند.
اسکوچیچ حتماً با دقت در حال بررسی نفر به نفر بازیکنانش در مسیر منتهی به جام جهانی است. او از کنار تجربه بیرانوند نمیتواند به سادگی بگذرد، اما دروازهبانی که در تیم باشگاهیاش بازی نکند به سختی این شانس را دارد که شماره یک تیم ملی شود. بیرانوند باید خیلی زود خودش را در بلژیک به تیم اصلی تحمیل کند. جای شماره یک فوتبال ایران که تا ابد با مهار پنالتی او در خاطرهها به یاد آورده میشود روی نیمکت ذخیرهها نیست، گرچه دروازهبانی یک پست بسیار دشوار است و در میان دروازهبانهای ایرانی که لژیونر شدهاند فقط امیر عابدزاده کارنامه قابل دفاعی دارد. نیما نکیسا، علیرضا حقیقی، سوشا مکانی و ... هرگز نتوانستند ستاره شوند.
اصطلاح «شیر پیا» بین لرها و لکها معادل «شیرمرد» است. در روزهایی که هیچ خبر دلگرمکنندهای از علیرضا بیرانوند نمیرسد میشود با همان لحن و لهجه خودش از او پرسید:های کجا شیر پیا؟ کجایی شیرمرد؟
منبع:ایلنا
سوای آسیب دیدگی، من فکر می کنم این روش روی صندلی نشاندن، سیاست یک مربی کار کشته است که شخص را به اوج انگیزه می رساند و بعد بهره برداری می کند.
دیگه جز آ ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه چی بگم .
مابا بیرانوند پرسسپولیسی 6 آتیشه شدم. با درخشش در تیم ملی علاقه ام
بهش بیشتر شد . پرسپولیسی بودم .
ولی نه اینقدر شدید . الان زیادتر شده
قبل از آسیا آنقدرشدید نبود .
از سال 97 بعد از تیم ملی در آسیا و دروازه بانی بیرانوند وابسته شدم
وقتی تو دروازه پرسپولیس فقط به خاطر خودش . بعضی موقعه تو دروازه
نبود به کمی نبودش خو گرفتم و بعد از رفتنم پرسپولیسی ماندم . ادلش رفت برایم سخت بود .ولی بعد آدت به رفتن کردم . رتا بازی های خارج و حامد لک آمد ولی که حس بیرانوند دارم با اون ندارم .بیرانوند که نیست وبعضی موقعه پرنگ و کمرنگ میشه و شاید هم کمرگ و پاک شود.